دلم برایت تنگ شده... 💔
" قصه ی چشمهات که خونه ام و خراب کرد...قلبم و ویران کرد...چشمام و کور کرد...قصه ی لبهات قرار بود با من چکار کنه؟لبهایی که اون شب بعد از مدتها فریاد میزد "بمون" تو با این لبهای به من فرصت جنگیدن دادی... و من باید از این جنگ سربلند بیرون میومدم." کیم تهیونگ،۲۸ نوامبر ۱۹۹۱ ...
نویسنده :
حالم خوبه😭
13:33